صفحه اصلی
نوروز جشن تولد انسان است
  • 25030 بازدید

 

دکتر آرزو رسولی در گفت‌وگو با روابط عمومی دانشگاه شهید بهشتی:

نوروز جشن تولد انسان است

 

 

دکتر آرزو رسولی استادیار گروه تاریخ دانشکده‌ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی است. وی، که از سال 1400 مدیر گروه تاریخ این دانشکده است، تألیف و ترجمه‌های متعددی دارد. برای نمونه، می‌توان به «آتشی که نمیرد»، «از زردشت تا مانی» و «امپراتوری اشکانی و اسناد و منابع آن» اشاره کرد. به‌علاوه، دکتر رسولی مقاله‌هایی هم ‌چون «داستان آفرینش انسان از منظر اسطوره‌شناسی تطبیقی»، «آناهیتا و آیین­‌های ستایش آتش» و «بستر اجتماعی حضور پریان در اساطیر ایرانی و انیرانی» را در کارنامه دارد. نظر به تخصص ایشان در زمینه‌ی ایران باستان، به‌مناسبت نزدیکی آیین باستانی چهارشنبه‌سوری و عید نوروز، گفت‌وگویی با ایشان صورت گرفته است که در ادامه مطالعه می‌کنید.

 

  • موضوع اصلی گفت‌وگو با شما چهارشنبه‌سوری و عید نوروز است. اما پیش از آن ‌که به این موضوع برسیم، در مورد سایر مناسبت‌های ایران باستان، که از اهمیت وافری برخوردارند، توضیح بدهید.

ایرانیان باستان به مناسبت‌های مختلف جشن می‌گرفتند. این جشن‌ها معمولاً رنگ و بویی دینی برای آنان داشته‌ و بر اساس اعتقادات آنان بوده است. خود کلمه‌ی «جشن» به‌معنای ستایش و نیایش است. از مهم‌ترین جشن‌های این مردمان آیین‌هایی بوده که هر ماه برگزار می‌شده است. توضیح آن که در ایران باستان روزهای ماه نام داشته است. وقتی نام روز با نام ماه یکسان می‌شده است، ایرانیان آن روز را جشن می‌گرفته‌اند. به این ترتیب، دوازده جشن ماهانه (فروردین‌گان، اردیبهشت‌گان، خردادگان و ...) داریم. در این بین، جشن فروردین‌گان در 19 فروردین جشن مهمی بوده در پاسداشت روان مردگان. هر چند در این روز مردم به زیارت قبور می‌روند، اما باز هم حالت جشن دارد، نه سوگواری. جشن ماهانه‌ی مهم بعدی تیرگان است که در تیرماه برگزار می‌شده است. تیرگان جشنی بوده در پاسداشت آب و آب‌پاشی از مناسک این جشن بوده است. هم‌چنین در اسطوره‌ها این روز پاسداشت روز تیراندازی آرش کمانگیر و گسترده شدن مرزهای ایران‌زمین است. دیگر از مهم‌ترین این جشن‌ها مهرگان است. مهرگان جشنی بسیار مفصل و هم‌پای نوروز بوده است. در واقع ایرانیان دو جشن بزرگ در ابتدای دو نیمه‌ی سال داشته‌اند که عبارت از نوروز و مهرگان بوده‌ است. این دو جشن بیش‌تر با کشاورزی در ارتباط‌اند. جشن مهم دیگر در این بین اسفندگان است که روز زن در ایران باستان محسوب می‌شده است. در این روز، مردان به زنان خود هدیه می‌داده‌اند. غیر از این‌ها، شش جشن کاملاً دینی به‌نام "گاهنبار" داریم. هر کدام از این‌ها پنج روز جشن گرفته می‌شود و به یادبود آفرینش جهان است. ایرانیان باستان معتقد بوده‌اند که خداوند جهان را مرحله‌به‌مرحله و در یک سال آفرید: ابتدا آسمان، سپس زمین، پس از آن آب، آن‌گاه گیاه، بعد از آن جانور و در نهایت انسان. در هر کدام از این گاهنبارها، به‌یادبود یکی از آفرینش‌ها جشن گرفته می‌شود و همانگونه که نامشان نشان می­دهد، در این جشن‌ها گاهان خوانده می‌شود. آخرین گاهنبار، که از همه مفصل‌تر است، سالگرد آفرینش انسان است که با جشن نوروز پیوند می‌خورد. در واقع، نوروز، علاوه بر این که جشنی مربوط به کشاورزی است و در آن به طبیعت توجه شده، جشنی است در سالگرد آفرینش انسان. به‌عبارت دیگر، نوروز جشن تولد انسان است.

  • به بحث در مورد جشن چهارشنبه‌سوری می‌پردازیم؛ در مورد علت وجود و گرامیداشت، نحوه‌ی انجام و سیر تطور آن در طول زمان سخن بگویید. در چه نقطه‌ای از زمان این جشن آغاز شده است و به چه زمانی بازمی‌گردد؟

سخن گفتن از ابتدای این جشن بسیار سخت است و سند و مدرکی وجود ندارد. اما سنت موجود است. سنت­ها در ایران بسیار قوی است و همین بقای آن تا به امروز نشان می‌دهد که پیشینه‌ی زیادی دارد. این جشن نه چهارشنبه‌سوری، که «سوری» نام داشته است. سوری جشنی بوده است که برای بزرگداشت روان درگذشتگان برگزار می‌شده است. ایرانیان از قدیم به روان درگذشتگان خود احترام می‌گذاشته‌اند. این احترام هنوز نیز باقی مانده است. ایرانیان معتقد بوده‌اند که در سال نو روان درگذشتگان به زمین بازمی‌گردند، هر کدام به خانه‌های خود می‌آیند و برای اعضای آن خانه برکت می­آورند. از آن جا که این ارواح را پاک می‌دانسته‌اند و معتقد بوده‌اند این روان‌ها از هر گونه ناپاکی بیزارند، خانه‌های خود را تمیز می‌کرده‌اند. در واقع، عقیده داشته‌اند که اگر خانه‌ای آلوده باشد، این ارواح به آن‌ها وارد نمی‌شوند و برکتی برای آن خانه نمی‌آورند. به این ترتیب، شب سال نو روی پشت بام‌ها آتش روشن می‌کرده‌اند؛ این آتش راهنمایی برای روان‌ها بوده است تا راه خانه‌ها را پیدا کنند. کلمه‌ی سوری را هم به‌معنای سرخ و یادآور سرخی آتش و هم به‌معنای جشن می­دانند؛ به هر روی، این آتش‌افروزی در شب سال نو رخ می‌داده است. اما چگونه این جشن شب سال نو به‌آرامی به شب چهارشنبه‌ی آخر سال منتقل شده است، دلیل آن را قطعا باید در دوران پس از اسلام جست‌وجو کرد. مشخص نیست این اتفاق دقیقاً در چه دوره‌ای روی داده است. با این حال، «تاریخ بخارا»ی نرشخی، در قرن چهارم هجری قمری، از جشن سوری سخن گفته است؛ یعنی در آن زمان هنوز این تغییر اتفاق نیفتاده بود. پس از آن، قدیمی‌ترین مطلب در مورد این جشن مربوط به دوره‌ی صفویه است، در قرن یازدهم هجری قمری، که از چهارشنبه‌ی آخر سال نام برده شده است. از آن جا که ایرانیان معمولاً خود را با اعتقادات جدید وفق می‌داده‌اند و سنت‌های خود را حفظ می‌کرده‌اند، ممکن است جشن سوری را با چهارشنبه‌ای که نزد اعراب نحس بوده است مرتبط کرده باشند و گفته باشند با آتش روشن کردن در شب چهارشنبه‌ی آخر سال، این نحوست را برطرف می‌کنیم. به این ترتیب، شاید این جشن با این روش به شب چهارشنبه‌ی آخر سال منتقل شده باشد. البته در بسیاری از خانواده‌های ایرانی هنوز در شب آخر سال چراغ خانه را روشن می‌گذارند. این مسأله می‌تواند بازمانده‌ی همان جشن سوری کهن باشد. از آن جا که چهارشنبه‌سوری از جشن‌های آخر سال است، مناسک این جشن با نوعی تفأل زدن همراه بوده است، مناسکی چون قاشق‌زنی و فالگوش. برای مثال، در دوران قدیم که قاشق‌زنی رواج داشت، اعتقاد بر این بود که باید در کاسه‌ی کسی که برای قاشق‌زنی می‌آید خوراکی‌هایی گذاشت که برکت‌بخش باشد؛ مانند تخم‌مرغ، نقل و شیرینی‌. در فالگوش نیز پیش از آن که هوا تاریک می‌شد، مردم سر خیابان‌ها می‌رفتند و نیت می‌کردند. سپس گوش می‌دادند تا ببینند هر کس رد می‌شود چه می‌گوید و آن گفته را پاسخ نیت خود می‌دانستند. این مسأله به‌حدی متداول بود که مردم مراقب بودند حرف بد نزنند چرا که ممکن بود کسی فالگوش ایستاده باشد. در نقاط مختلف رسوم متفاوتی وجود داشته است. برای مثال، در برخی جاها رسم‌ کوزه شکستن رواج داشته است. طبق این رسم، کوزه‌ی قدیمی خانه را، به‌نیت رفتن بدی‌های سال گذشته، از پشت بام به کوچه پرت می‌کرده‌اند تا سال جدید با نیکی وارد شود.

  • اگر ممکن است، در مورد عید نوروز نیز بفرمایید؛ نوروز تقریباً مهمترین و بزرگترین عید بوده است و امروزه نیز، هر چند بسیاری از مراسمی که فرمودید به فراموشی سپرده شده‌اند و جز عده‌ی معدودی آن‌ها را پاس نمی‌دارند، نوروز با قوت و قدرت ادامه پیدا کرده است و از مهم‌ترین مراسم‌ ایرانیان است. نوروز چگونه رسم و رسومی داشته است و چگونه پاس داشته می‌شده است؟ در مورد سبقه و تاریخ آن چه می‌توان گفت؟

مردم در هر جا که زندگی می‌کنند، مناسک خود را با معیشت خویش مرتبط کرده‌اند. زندگی در فلات ایران به‌شدت با کشاورزی پیوند داشته است. به همین دلیل، نوروز، با دارا بودن مشخصه‌های تغییر فصل، سبز شدن گیاهان و مسائلی از این قبیل، سابقه‌ای طولانی دارد. حتی بسیاری نوروز را یک رسم پیشاآریایی می‌دانند و می‌گویند پیش از ورود آریایی‌ها به فلات ایران، این جشن برگزار می‌شده است. منتهی در طول تاریخ نوروز با اقوام مختلف تغییرات زیادی کرده است. آریایی‌ها این جشن را که با زندگی معیشتی آنان همراهی داشته است برگزار می‌کرده‌اند و حتی زرتشتی‌ها آن را با عقاید دینی خود سازگاری بخشیده‌اند. برای نمونه، ایرانیان زرتشتی معتقد بوده‌اند که روز رستاخیز در نوروز انجام می‌شود و همه‌ی مردگان با تن پسین و کالبد نهایی خویش برمی‌خیزند. در نتیجه، در نوروز لباس نو می‌پوشیده‌اند که نماد همان تن پسینی است که در روز رستاخیز با آن بلند می‌شوند.

     در مورد پرسش شما از مناسک نوروز، متداول‌ترین رسم نوروزی چیدن هفت ‌سین است که در طول زمان بسیار تغییر یافته است. ایرانیان کشاورز طبعاً می‌خواستند بدانند که محصول آن‌ها در سال جدید چگونه خواهد بود. تمام مناسک نوروزی به‌نوعی با تفأل همراه است. ایرانیان باستان روی هفت ستون، نمونه‌ای کوچک از هفت محصول را، که در آن سال قصد کاشتن آنها را داشتند، کشت می‌کردند و از روی رویش آن‌ها می‌فهمیدند که محصول آن‌ها در سال جدید چطور خواهد بود. پس از اسلام، این هفت ستون به هفت سینی (معرب چینی) تبدیل شده است. به‌مروز زمان، هفت سینی به هفت سین تغییر شکل داده است. در واقع، در طول زمان این مسأله دچار تحول شده است. سپس این سین‌ها خود تغییر یافته‌اند.

     سین‌هایی که داریم، هر کدام نمادی نیک برای سال جدیدند. سین نخست سبزه است. سبزه بازمانده از همان رسم کاشتن غله یا گندم است. سین دوم سمنو است که باز به رسم کشاورزی و رشد دادن گندم و تهیه‌ی خوراک از آن مربوط است. سین سوم سنبل است که بوی خوشی دارد. سین چهارم سیر است. سیر در ایران باستان داروی تندرستی بوده است. سین پنجم سنجد است که محرک عشق به حساب می‌آید. سین ششم سیب است، سیب میوه‌ی بهشتی و نماد زایش است. سین هفتم سپند است که امروزه به آن اسفند می‌گویند. سپند دافع چشم بد است. البته به‌غیر از این سین‌ها روی سفره­ی هفت­سین چیزهای دیگری نیز قرار می‌گیرد که نامشان با سین آغاز نمی‌شود؛ مانند تخم ‌مرغ (که نماد نطفه و باروری است)، آب (که نماد روشنایی است)، آینه (که باز هم نماد روشنی است)، کتاب مقدس، غلاتی مانند گندم، برنج و آرد (بسته به ذوق خانواده، به‌عنوان نماد برکت)، انواع و اقسام حبوبات (باز هم برای برکت)، شیرینی و نقل (برای شیرین­کام بودن در سال جدید)، شمع روشن (یادآور جشن‌های آتش و آتش روشن)، ماهی (که هم نماد سرزندگی و جنبندگی است و هم علامت ماه اسفند (حوت))، انار (که میوه‌ی بهشتی و نماد میوه‌ی ایرانی است)، ترنج یا نارنج (که باز نماد عشق است) و بیدمشک (که شکوفه­های زیبای آن در بهار سبز می­شود).

  • سکه و سماق در هفت سین وجود ندارد؟

سکه در دوران‌های بعد اضافه شده است و برای تضمین ثروت و برکت خانواده است. اما جزء سین‌های اصیل هفت سین نبوده است. سماق و سرکه نیز در هفت سین نبوده است. دو مورد اخیر با فلسفه‌ی هفت سین سازگاری ندارد؛ چراکه سرکه و سماق ترش است. به‌علاوه، سماق مکیدن در میان ایرانیان نماد بیکاری است. ما لزوماً باید از نمادهایی استفاده کنیم که برای سال جدید خوب باشد. سرکه از دوران قاجار اضافه شده است. ماهی نیز احتمالاً از همین دوران است. سماق مربوط به سالیان اخیر است و هیچ‌گونه قدمت تاریخی ندارد (با خنده). به هر روی، این تغییرات مهم نیست. مهم آن است که هر خانواده‌ای با ذوق و سلیقه‌ی خویش این سفره را می‌چیند و این سنت را حفظ می‌کند. جشن دیگر مربوط به نوروز «نوروز بزرگ» است که در 6 فروردین برگزار می‌شود. ایرانیان باستان معتقد بوده‌اند که خداوند در این تاریخ آفرینش جهان را تکمیل کرده است. به همین خاطر، جشن نوروز بزرگ در این تاریخ برگزار می‌شد. به‌علاوه، این تاریخ را روز تولد اشو زرتشت نیز می‌دانند و در میان هم‌وطنان زرتشتی ما روز بسیار مهمی است.

     از دیگر جشن‌های نوروزی سیزده‌به‌در است. ایرانیان بر آن بوده‌اند که خداوند جهان را با نظم آفریده است و پیش از آفرینش، بی‌نظمی بر جهان حاکم بوده است. دوازده روز ابتدایی فروردین‌ماه نماد دوازده مال سال و نظم آفرینشی است که خداوند ایجاد کرده است. 13 فروردین نماد بی‌نظمی پیش از آفرینش است. به همین دلیل بود که ایرانیان باستان در این روز از هنجارهای عادی زندگی خارج می‌شدند، به کوه و دشت می‌رفتند و هر کاری را که با نظم پیوند داشت، انجام نمی‌دادند. برای نمونه، من به‌کرات شنیده‌ام که در بعضی خانواده‌ها گفته می‌شود در روز سیزده‌به‌در نباید جارو کرد و این کار نحس است، چرا که جارو کردن جزء امور برقرارکننده‌ی نظم است. ایرانیان باستان می‌خواستند از نظم خارج شوند و بی‌نظمی پیش از آفرینش را در این روز تداعی کنند. به هر حال، در تمام این مراسم‌ خانواده دور هم جمع می‌شوند و این مهم‌ترین وجه آن‌هاست. شاید همین امر باعث شده است که تا امروز این مراسم پایدار باشد. وانگهی، این مراسم‌ میراثی مشترک است. وقتی از ایران سخن می‌گوییم، آن را در مرزهای سیاسی کنونی نمی‌بینیم؛ بلکه ایران فرهنگی را مد نظر قرار می‌دهیم. این سنت‌ها در ایران فرهنگی باقی مانده است و سبب پیوند تمام کشور‌هایی است که امروزه از هم جدا شده‌اند، اما میراث مشترکی دارند. این مسأله مهم است و اهمیت این جشن‌ها را همین مسأله نشان می‌دهد. این جشن‌ها سبب پیوند است؛ چه پیوند بین خانواده و چه پیوند بین کشورهایی که همگی جزء ایران فرهنگی ‌به حساب می‌آیند.

  • با توجه به این که دهه‌ها، سده‌ها و حتی هزاره‌ها از نخستین زمانی که این جشن‌ها برگزار می‌شده، گذشته است، انسانی که در این زمانه زندگی می‌کند و از اعتقادات ایرانیان باستان بسیار فاصله دارد، چه نیازی به برگزاری این جشن­ها دارد؟ چرا همچنان این مراسم‌ مورد توجه قرار می‌گیرد و پاس داشته می‌شود؟

به نظر من همین باقی ماندن این جشن‌ها نیاز آدمیان به آن‌ها را نشان می‌دهد. هر چه با طبع انسان یا زمانه سازگار نباشد، به‌مرور فراموش می‌شود. آن‌چه باقی مانده است، لاجرم نیاز انسان امروزین را تأمین می‌کند. علاوه بر این، به نظر من پیوندی که این جشن‌ها برقرار می‌کند نشانگر اهمیت آن‌هاست. این مهم‌ترین وجه این جشن‌هاست. این جشن‌ها برای اکثر ایرانیان صبغه‌ی دینی ندارد، اما بدل به نماد فرهنگی شده است. این نمادها را در همه جای جهان می­بینید، فرهنگ و سنت منحصر به ایران نیست، ریشه‌دار است. بسیاری از جشن‌هایی که امروز در اروپا برگزار می‌شود مربوط به دوران پیشامسیحیت است، اما هنوز هم برگزار می‌شود و رنگ‌وبوی مسیحی یافته است. این ریشه‌دار بودن آن سنن است که سبب حفظ آن‌ها شده است. وانگهی، این سنت‌ها بهانه‌ای برای شادی، دیدار و پیوند است و این‌که انسان‌ها را به هم نزدیک می‌کنند و همین امر مهم‌ترین دلیل وجودی آن‌هاست.

  • همان‌طور که فرمودید، این جشن‌ها در طول زمان شاهد تطور و تغییر بوده است. به نظر شما، این اعیاد، آن‌چنان که امروز از آن‌ها یاد می‌شود، چه نسبتی با آن‌چه در گذشته از آن‌ها یاد می‌شد دارند؟ نحوه‌ی پاسداشت امروزین آن‌ها با هدف اصلی این مراسم‌ تناسب دارد؟

مشخصاً در مورد خود نوروز، این مراسم بر اساس ذائقه‌ی ایرانی تغییر یافته است و سفره‌ی هفت سین هر خانواده با خانواده‌ی دیگر متفاوت است. من شخصاً همواره حبوبات بر سر سفره‌ی هفت سین می‌گذارم و این برای کسانی که به دیدنم می‌آیند جالب است. هر خانواده‌ای این آیین را به ‌نحوی برگزار می‌کند، این مسأله چندان مهم نیست، مهم خود برگزاری مراسم است. اما چهارشنبه‌سوری، که در سالیان اخیر بسیار خطرآفرین شده است، رنگ‌وبوی قدیم را ندارد. یکی از تغییرات مهم این مراسم مسأله‌ی پریدن از روی آتش است. در اصل ماجرا پریدن نبوده است، بلکه آتش بزرگی بوده است که همگان دور آن جمع می‌شده‌اند و از نور و گرمای آن بهره می‌برده‌اند، و نور آن نیز راهنمای روان درگذشتگان بوده است. در مورد پریدن از روی آتش، قدیمی‌ترین سند موجود مربوط به دوره‌ی ناصرالدین‌شاه است. از آن زمان در منابع از پریدن از روی آتش سخن به میان آمده است. این مسأله نیز به نظر من نکته‌ی چالش‌زایی نیست. عده‌ای می‌گویند پریدن از روی آتش بی‌احترامی به آتش است. اما این گونه نیست؛ آتش برای ایرانیان باستان نماد پاک‌کنندگی و دور کردن بدی‌ها بوده است. جان کلام در این شعر مانده است که: «سرخی تو از من/ زردی من از تو». در واقع، آن‌ها می‌خواستند بیماری‌ها و بدی‌ها را از خود دور کنند. آن‌چه باید به آن توجه کرد آن است که ایرانیان باستان هرگز مواد آلوده‌کننده در آتش نمی‌انداختند؛ چرا که به‌اعتقاد آن‌ها دود اهریمنی است. امروزه می‌بینیم که از مواد دودزا هم استفاده می‌شود که با ماهیت این جشن سازگاری ندارد. به هر حال، جوان امروز این جشن را با نیازهای امروز خود تغییر داده ‌است. صبغه‌ی دینی و اعتقادی فراموش شده است و بدل به جشنی با تمام ویژگی‌های امروزین آن شده است. نمی‌توانیم بگوییم این کارها بد یا خوب است، تنها می‌توانیم بگوییم هست (با خنده).

  • به‌عنوان سخن آخر، اگر نکته‌ای مغفول مانده است، بفرمایید.

نکته‌ی خاصی به نظرم نمی‌رسد. منتهی از آن جا که گفتم این مراسم‌ عمدتاً با تفأل زدن همراه است، خوب است به این نکته نیز اشاره کنم که پیش از نوروز در بسیاری از خانواده‌های ایرانی رسم بوده و هست که یک نفر خوش‌قدم در آن خانواده با یک سینی، که بسته به ذوق خانواده با آب، آرد، برنج، سکه، نقل و دیگر خوراکی­ها مملو شده، به بیرون از خانه می‌رود تا نخستین نفری باشد که در سال جدید قدم در خانه می‌گذارد و خیر و برکت برای خانواده می­آورد. او در می‌زند و از او می‌پرسند: «کیستی؟». در پاسخ می‌گوید: «من پیروزم، نامم خجسته، و برکت و سلامتی برای خانواده آورده‌ام.». در هر خانواده این جملات متفاوت است. این نیز از رسوم قشنگی است که هنوز در برخی خانواده‌ها اجرا می‌شود و در برخی دیگر فراموش شده است. به نظر من زنده کردن این آیین هم بد نیست.

مصاحبه: علی کاویانی، دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی

افزودن نظرات